به هر حال میتونه نکته مثبتی باشه.

متن مرتبط با «دچار» در سایت به هر حال میتونه نکته مثبتی باشه. نوشته شده است

دچار نهیلیسیسیمممم شدم.

  • دچار عدم کفایت خیلی زیاد و حماقت میشم. دیشب چت کرده بودم تو خونه دوست علی، مهرا. تعدادشون چند تا بود. من داشتم به همه چی فکر میکردم. جمع شده بودن فوتبال ببینن، ولی نشستن حکم بازی کردن و آخرش هم که بازی فوتبال تموم شد، همگی مافیا بازی کردیم. من حکم بلد نیستم. چرا؟ چون همیشه فرار میکردم ازش. تو جمع‌های خونوادگی، پسرها من رو راه نمیدادن و کلا خیلی آدم حساب نمیشدم. واسه همینه حکم بلد نیستم. معمولا تو نیاز به ۳ نفر دیگه داری که بتونی یاد بگیری. اینها حکم رو تو یه لول دیگه بازی میکنن. من حتی قانون اولش رو هم بعضی ‌وقتها یادم میره. بعد داشتم فکر میکردم اون قسمت مغزم که مربوط به ریاضیات و وزنه زدن برای مغزه، خیلی وقته دیگه هیچ فعالیتی نداشته. اینکه من خنگم. وقتی داشتم فوتبال میدیدم، تو تلویزیون آدمهای داخل استادیوم رو میدیدم. اینکه چه عشقی رو دارن تجربه میکنن. هی گل میومدن بزنن، هی نمیشد، گل زدن دقیقه اخر، یه دفعه مساوی شد. کشید به وقت اضافه. من داشتم آدمهای داخل تلویزیون رو میدیدم، اینکه من واسه تقریبا هیچ چیزی، همچین تعصبی ندارم. بعد داشتم به علی نگاه میکردم. اینکه من ته دلی واقعا این آدمو دوس ندارم. اینکه مستند فرمول وان میدیدم. اینکه تو چه لولی ادمها هوش، زندگی، پول و رقابت رو تجربه دارن میکنن، من انگار دارم مرده‌گی میکنم این وسط. همینجوری مغزم هی چیزهای بیشتری از اینکه ناراحت بشم رو میکشید جلو. انگار از اینکه قبول کنم خیلی ادم عادی هستم، ناراحت میشم. بعد مهاجرت کردم. اومدم تو یه شهر خیلی بزرگ و شلوغ. بعد تو میفهمی هیچی نیستی. یعنی هیشکی هیچی نیست. اینقدر ادم ریختیم تو هم. عین مورچه. +چند روزه پریود نمیشم. نگران کننده هس.+ امروز خیلی افسرده و پوچ‌گرا بود, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها