به هر حال میتونه نکته مثبتی باشه.

متن مرتبط با «شاي ناي نا نا ناي» در سایت به هر حال میتونه نکته مثبتی باشه. نوشته شده است

تقریبا اعصابم ناراحته.

  • ماه جدید داره شروع میشه و واقعا هزاران کار در پیش رو، کمی ترسناکه. خیلی این روزها به این فکر میکنم که سربار مالی علی شدم و کاش هیچوقت نمیومدم خونه‌اش زندگی کنم. دغدغه‌های مالیم واقعا کمتر شده چون اجاره خونه نمیدم و نصف مبلغ اون رو همینجوری میدم به علی ولی شاید یکم عزت نفس‌ام رو قربانی کردم این وسط. دوییدن اینجا خیلی حال میده. چند بار چت رفتم دوییدم. علی بهم تیکه میندازه سر وید. باید بگم ما واقعا بهتره در مورد این چیزها اصلا بحث نکنیم.   به مدت هست با مامانم ویدیوکال نکردم. احساس میکنم ارتباطم با دنیای واقعی قطع شده. واقعا حس میکنم فقط با اون ارتباط واقعی دارم. خیلی احساس بدی دارم. احساس میکنم که ۳ ماه هست که هیچکاری نکردم. فقط روزمرگی بیخود. و اینکه احساسم به علی داره زیادتر میشه و هی من میگم نکنه دیگه از من خوشش نیاد. نکنه دیگه دوسم نداشته باشه. وای من خیلی دارم حرف میزنم جلوش، بگذار کمتر حرف بزنم. وای حالا که کمتر حرف میزنم، نکنه زیادی خسته‌کننده بشم حالا؟ باورم نمیشه که اینقدر راحت بعد از اون همه تجربه و سن بالا، باز هم ممکنه یکدفعه این حالتهای دیوانگی بهم دست بده. حالا اول سال خودمون و ماه اول خودشونه. باز برای من فاز «یه شنبه جدید، یک آدم جدید» دارم. الان سر کار اون دختر فلسطینیه، یه ویدیو گذاشته که فلان دستگاه، فلان چیزش شکسته، من اینجا استرس گرفتم که وای نکنه من؟ در صورتیکه من اصلا تو اون اتاق کار نمیکنم و از آخرین روز کاریم تقریبا یک هفته میگذره. یعنی استرس و اضطراب بیخود. نمیدونم چرا دچار تروما میشم. یا یه مسیج میاد تو اون گروهه، من استرس شدید میگیرم که وای نکنه کار منه؟ نکنه حالا منو بندازن بیرون؟ واقعا بیخود. بیخود. بیخود. Adbl, ...ادامه مطلب

  • ناراحتم و اوکی.

  • میزان ناراحتیم زیاده. میخواستم بنویسم «غیر قابل وصف» ولی دیدم واقعا اونقدر زیاد نیست. من خیلی دنبال کار نگشتم واقعا. ولی خیلی خوشحال بودم بابتش. مثلا خودم رو تصور میکردم که اونجا چه لباسی بپوشم یا احتمالا باید یه کفش ورزشی بخرم که ندارم. خودم رو تصور میکردم که چجوری با ادمهایی که اون روز دیدم حرف بزنم، اما هیچکدومش نشد. متوجه شدم هر وقت برای چیزی ذوق میکنم یا برای کسی تعریف میکنم و به زبون میارم، دیگه هرگز رخ نمیده.. دچار وحشت میشم وقتی بخوام برای کسی چیزی رو تعریف کنم. انگار حتما و قطعا دیگه اتفاق نمیفته. فک کنم مهاجرت، امروز واقعا ناراحتم کرد. میدونستم بالاخره یه جا پیش میاد که میشینم گریه میکنم اما نمیدونستم چه روزیه. به نسبت درصد قابل توجهی از ادمها، من بهم اول مهاجرتی بد نگذشت. اما اینجا نا‌امیدی و بی‌کسی خیلی بهم فشار اورد. داشتم خونه خودمون رو تصور میکردم. مدل روشناییش رو میتونم حس کنم. یه جور خنثی بیشتر به رنگ گرم. میرفتم مینشتم رو اون مبل خاکستریه، بعد مامان و بابام بودن و من احتمالا گریه میکردم و مامانم دلداری میداد. اصلا حس بچه ننه بودن ندارم. صرفا میخوام این امشب رو بعد از گذشت این تفریبا ۶۰ روز، بگذارم که ناراحت باشم و غم غربت به من غلبه کنه. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • این یعنی اینکه لیاقت من بیشتر از معاشرت با ایناس‌.

  • نمی دونم چرا دخترها هالووین میرن،‌ باید همیشه سکسی باشن و زیبا. من هالووین واقعی رفتم. فقط لباسم سه لایه بود که بشم هندی. با دمپایی., ...ادامه مطلب

  • از امروز برنامه همینه

  • متاسفانه یک کار اشتباهی کردم و شخصیت واقعیم رو برای یک عده در اینجا مشخص کردم که به دنبالش شد که نمیتونم اینجا درست صحبت کنم ولی از طرف دیگه نه کسی وجود داره که بتونم باهاش درد و دل کنم و نمیخوام که ا, ...ادامه مطلب

  • از روزهای ناراحت کننده سال 98

  • اون قضیه که نمیخوام دقیق بهش اشاره کنم که هزار سال بود و هست و احتمالا خواهد بود. به استصال رسیده و تقریبا مطمئنم درمانی براش وجود نداره پس فقط دوری و دوری تا کمتر ترکشاش بهم بخوره که از طرف دیگه ایی , ...ادامه مطلب

  • فاینالی ماینالی

  • چغور پغور آخرین مطالب فاینالی ماینالی علف هرز باشید. این روزها دا دااااا بهتر از خوردن هست. و باز هم تاریخ تکرار میشود. تاریخ تکرار میشود.. ما ستاره شو ای قشنگتر از پریا آرشیو مطالب پیوندهای روزانه تانزانیا ماهی طلا ایدا ژولیت چف نیکولا چی نپوشیم. کارگاه اشپزی وبلاگهای به روز شده خرمالوی سیاه پرسپکتیو کافه شکلات طراح قالب : عرفـــ ـــ,فاینالی,ماینالی ...ادامه مطلب

  • کریستینایم ارزوست.

  • با وجود اینکه کلمه ای که با "ک" شروع میشود و به "شعر" ختم میشود را همیشه به grey's anatomy  نسبت داده و میدهم..اما همچنان سریال روزهای تنهایی و تلخی من است.هیچوقت تمام نشو. , ...ادامه مطلب

  • در راستای اشنا شدن با ادمهایی که نمیشناسی

  • هرکس شیرازی هست،بگه. با هم بریم سینما فرهنگ،حرفم نمیزنیم وسطش, ...ادامه مطلب

  • به معنا واقعی بالا و پایین زندگی

  • طبیعتا به تخم هیچکس نیست که الان من کات کردم با دوس پسر ۳ ساله ام. که باید همینطور باشه..مگه ما ها چه صنمی با هم داریم که به تخممون باشه کی چیکار کرده یا میکنه. که درستشم همینه. که تلاش میکنی زنده بمونی,به معنی واقعی کلمه,عشق به معنای واقعی,جیگر به معنای واقعی کلمه ...ادامه مطلب

  • نای نا نا نای نی نای نای

  • بهتره از هم جدا بشیم چون بدون همدیگه خوشحال بودن  رو یاد گرفتیم.,شاي ناي نا نا ناي,شاي ناي نانا ناى ناى ...ادامه مطلب

  • هستم یک کریستینا

  • اونجاش که تو grey's anatomy کریستینا میگه  وقتی با برک بودم،دیگه خودم نبودم..من رو از خودم گرفت.حالا دیگه ازادم. اخ کریستینا،کریستینا..., ...ادامه مطلب

  • مینا

  • شاید شنیده باشین ولی خوب.. اهنگ هم اسم خودم هست :) http://s4.picofile.com/file/8180636700/cheristophe_rezaei_mina.mp3.html,مینا ساداتی,مینا لاکانی,مینا وحید,مینا,مینا علیزاده ...ادامه مطلب

  • از شب قبلشم،کلی برنامه میریزم که چی بخورم:)

  • شاید خلترین دختر دنیا باشم ولی من شبها میخوابم به عشق اینکه فردا صبح،صبحونه بخورم. درست مثل الان., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها