به هر حال میتونه نکته مثبتی باشه.

متن مرتبط با «هفته» در سایت به هر حال میتونه نکته مثبتی باشه. نوشته شده است

اکتبر، هفته دوم، 2023

  • موقع‌اییکه اومدم اینجا،mind-set ذهنیم این بود که قراره زجر بکشی و خبری از گل و بستنی چوبی نیستش. که واقعا هم نیس. اینقدر همه چی با ریال ایران گرون از اب در میاد که من تقریبا تمام وعد‌های غذاییم رو گشنه بلند میشم. یعنی فقط میخورم که زنده بمونم:)) وعده شام هم حذف. اما یه حس باحالی بهم میده، انگار مثلا دارم داخل یه داستان خیالی و کودکانه زندگی میکنم. مدل مثلا دختر کبریت فروش که خیلی طفلی هی زجر میکشید در سوز سرما =)))) حالا جایزه هم قرار نیس بهم بدن ولی این ریاضته برام جالبه.  داشتم در مورد اون پسره میگفتم چون تا الان اتفاق جالبی بوده برام. و اینکه در کل هم جالبه. یعنی حتی اگه ایرانم بودم و‌ همه چی هم سرجاش بود و سیر هم از سر سفره بلند میشدم، آشنایی با همچین آدمی برام جالبه. تو مهمونی دوم که ازم پرسید در مورد من چی فکر میکنی، من افتادم به من من کردن. قبل از اینکه مهاجرت کنم، تا خود دم در فرودگاه، من رسما دوس‌پسر داشتم. پا شد اومد فرودگاه حتی در حضور خانواده :)))) بعد من اصلا دوست‌پسرم رو دوسش نداشتم، بعنی تقریبا ازش بدم میومد ولی خیلی طفلی بچه با‌محبت و مهربونی بود، دلم براش میسوخت (که این کار خیلی بدیه) و گفتم آره بخوام باهاش کات کنم، یه جوریه، دلش میشکنه. من که دارم می‌رم، تا تهش باهاشم، دیگه بعدشم میگم ای داد و بیداد، دیگه مهاجرت فاصله انداخت. هی هم ایران بودم میگفتم اره ببین، من مهاجرت کنم دیگه تمومه، من خیلی ساله دوس دارم برم و برم دیگه تمومه، و هی اصلا نمیخواستم باهاش بشم سر همین قضیه که کسی بهم وابسته نشه و برام دردسر نشه اما در نهایت بیش از توان من اصرار کرد و من هم دلم براش سوخت. اینها رو‌ گفتم که بگم تازه من یه هفته بود که فارغ شده بودم. تازه دوس ‌پسر , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها